مولفان: رونالد انگلهارت، پیپا نوریس
مترجم: مهدی حجت

ساموئل هانتینگتن تنها تا حدی درست می‌گوید. خطوط نقصان فرهنگی که جهان اسلام و غرب را از هم جدا می‌کند نه دموکراسی که مسئله جنسیت است. بر اساس یک نظرسنجی جدید، مسلمانان و همتایان غربی‌شان خواهان دموکراسی هستند اما زمانی که طرز تلقی‌ها نسبت به طلاق، سقط جنین، برابری جنسی و حقوق همجنس‌بازی ـ‌که ممکن است برای آینده دموکراسی در خاورمیانه خبر خوبی نباشد‌ـ مورد ارزیابی قرار می‌گیرد،‌ دنیای آنها از یکدیگر متمایز می‌شود. ترویج دموکراسی در کشورهای اسلامی اکنون در صحبتهای مقامات حکومت بوش از رایج‌ترین نکات است: «ما این باور خودپسندانه را که آزادی در خاورمیانه رشد نخواهد کرد، رد می‌کنیم» این سخن را وزیر امور خارجه آمریکا کالین پاول در دسامبر گذشته در آغاز به کار طرح جدید همکاری خاورمیانه‌ای کاخ سفید به منظور تشویق اصلاحات سیاسی و اقتصادی در کشورهای عرب، بیان داشت. همینطور خانم رایس مشاور امنیت ملی جورج بوش، ‌در سپتامبر گذشته وعده داد که ایالات متحده به «پیشبرد آزادی در جهان اسلام» متعهد است. اما آیا جهان اسلام آهنگ دیگری می‌نوازد؟ برخلاف اظهار خوشبینانه بوش مبنی بر اینکه زمانی که مسئله به «حقوق و نیازهای مشترک مردان و زنان» مربوط می‌شود، «هیچ برخورد تمدنهایی» در میان نخواهد بود، دیگران اینقدر مطمئن نیستند. نظریه بحث‌برانگیز هانتینگتن مبنی بر اینکه اختلافات فرهنگی بین «مسیحیت و اسلام ارتدوکسی» خطوط نقصان جدید وقوع منازعه و ستیز هستند ـ‌بعد از حادثه یازده سپتامبر بیشتر از هر وقت دیگر طنین‌انداز شده است. پولی‌توین‌بی در حالی که همان نظریه هانتینگتن را بازگو می‌کرد، ‌در روزنامه گاردین در نوامبر گذاشته استدلال کرد که «آن چیزی که یک نیروی جهانی متشکل از برخی افراط‌گرایان را از بسیاری از اقلیمها با یکدیگر همبسته می‌کند، عبارت است از نفرت و عداوت یکپارچه همه آنها نسبت به ارزشهای غربی، که از نظر آنها از یهودیت و مسیحیت نشات گرفته است. در این فاصله در طرف دیگر اقیانوس اطلس نماینده دموکرات،‌ کریستوفر شیز از ایالت کنتیکت، بعد از پرداختن ساعتها به روابط ایالات متحده و اسلام در کاپیتال هیل در اکتبر گذشته، این پرسش را مطرح کرد که «چرا دموکراسی در خاورمیانه بدست نمی‌آید؟ چه فرهنگ و مردمانی در آنجا هستند، جایی که دموکراسی آن چیزی نیست که آنها به دنبال آن و در صدد به کارگیری آن هستند؟ پاسخ هانتینگتن این خواهد بود که جهان اسلام فاقد آن ارزشهای سیاسی محوری است که دموکراسی نمایندگی در تمدن غرب را بوجود آورد: جدایی مذهب و اقتدار سکولار، حاکمیت قانون و تکثرگرایی اجتماعی، نهادهای پارلمانی حکومت نمایندگی، حفاظت و پاسداشت حقوق فردی و آزادیهای مدنی به عنوان حایل بین شهروندان و قدرت حکومت. این ادعا در تحلیل و شناخت عدم ریشه‌گیری دموکراسی انتخاباتی در سراسر خاورمیانه و آفریقای شمالی بسیار درست به نظر می‌رسد. بر اساس آخرین نظرسنجی‌های «خانه آزادی» تقریبا دو سوم از 192 کشور در سراسر جهان اکنون از دموکراسی انتخاباتی برخوردار هستند. اما از میان 47 کشوری که دارای اکثریت جمعیت مسمان هستند تنها یک چهارم‌شان از دموکراسی‌های انتخاباتی برخوردارند ـ‌و هیچ یک از کشورهای عرب زبان در این مقوله جای ندارند. با وجود این، این مدرک کامل و پر جزیی چندان موید درستی ادعای هانتینگتن نیست، زیرا درباره باورهای بنیادین مسلمانان چیزی ارائه نمی‌کند. در واقع، در این خصوص که آیا جوامع غربی و اسلامی دارای ارزشهای کاملا متفاوتی هستند ـ‌حداقل تاکنون شواهد تجربی اندکی وجود داشته است. نتایج موید برگرفته از دو نمونه اخیر «بررسی ارزشهای جهانی» که در سالهای 1996-1995 و 2002-2000 صورت گرفته، شواهد فراوانی را در این رابطه ارائه می‌دهد. این بررسی ارزشهای جهانی بر پایه پرسشنامه‌هایی که ارزشها و باورها را در بیش از 70 کشور مورد مطالعه قرار می‌دهد، پژوهشی است راجع به تغییرات اجتماعی‌ فرهنگی و سیاسی که بیش از 80 درصد مردم جهان را در بر می‌گیرد. مقایسه داده‌هایی که این بررسی‌ها از جوامع مسلمان و غیر مسلمان در سراسر جهان در اختیار می‌گذارند ادعای نخست نظریه هانتینگتن را تایید می‌کند: فرهنگ دارای اهمیت است ـ‌و در واقع بسیار هم اهمیت دارد. سنتهای مذهبی تاثیری ماندگار بر ارزشهای معاصر گذاشته‌اند. با این حال هانتینگتن در این باره که برخورد اصلی بین تمدن غرب و اسلام بر سر ارزشهای سیاسی خواهد بود، در اشتباه است. در این مرحله از تاریخ، جوامع سراسر جهان (مسلمان و نیز یهودی، مسیحی) دموکراسی را به عنوان بهترین شکل حکومت تلقی می‌کنند. در عوض خطوط نقصان واقعی بین اسلام و غرب، که نظریه هانتینگتن آن را کاملا نادیده می‌گیرد، به برابری در جنسیت و آزادسازی جنسی مربوط می‌شود. به عبارت دیگر ارزشهایی که دو فرهنگ را از یکدیگر جدا می‌کند، نه به مردم که بیشتر به امیال جنسی مربوط می‌شوند. در حالی که نسلهای جوانتر در غرب به تدریج در این خصوص سهل‌گیرتر و آزادتر شده‌اند، ملتهای مسلمان در این باره سنتی‌ترین جوامع در جهان باقی مانده‌اند. این شکاف در ارزشها، فاصله فزاینده اقتصادی بین غرب و جهان اسلام را منعکس می‌کند. در تفسیری راجع به محرومیت زنان از حقوق شهروندی در سراسر خاورمیانه، برنامه توسعه سازمان ملل، در تابستان گذاشته نتیجه‌گیری می‌کند که «هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند به وضع مطلوبی از رفاه و توسعه انسانی دست یابد، یا در دنیای در حال جهانی شدن به رقابت بپردازد، در صورتی که نیمی از جمعیت آن در حاشیه قرار گرفته و سلب اختیار شده باشند». اما این «برخورد جنسی تمدنها» به مسائل سیاسی عمیق‌تری در مقایسه با نحوه رفتار کشورهای اسلامی با زنان اشاره دارد. تعهد یک جامعه به مسئله برابری در جنسیت و آزادسازی جنسی بارها ثابت کرده که قابل اعتمادترین نشانه‌ای است که نشان می‌دهد یک جامعه تا چه اندازه از اصول تساهل و مساوات حمایت و پشتیبانی می‌کند. از این رو در حالی که مردم در جهان اسلام قویا خواهان دموکراسی هستند، اما دموکراسی ممکن است در جوامع‌شان قابل دوام نباشد. آزمون هانتینگتن هانتینگتن استدلال می‌کند که «ایده‌هایی چون فردگرایی، لیبرالیسم، آزادی، حاکمیت قانون،‌ دموکراسی، نظام بازار آزاد و جدایی کلیسا از دولت در بیرون از تمدن غرب اغلب طنین چندانی ندارد. بعلاوه او معتقد است که تلاشهای غرب برای ترویج این ایده‌ها واکنش شدیدی را علیه «امپریالیسم حقوق بشر» برانگیخته است. برای آزمون این ادعاها، کشورهای موضوع «بررسی ارزشهای جهانی» را بر اساس نه تمدن عمده معاصر، عمدتا بر مبنای میراث مذهبی تاریخی هر جامعه، طبقه‌بندی کرده‌ایم. این بررسی بیست و دو کشور از مسیحیت غرب (فرهنگ اروپای غربی که در برگیرنده آمریکای شمالی، استرالیا و نیوزیلند نیز می‌شود)، ده کشور اروپای مرکزی (دارای میراث مسیحیت غربی اما در گذشته تحت حاکمیت کمونیست)، یازده کشور با اکثریت مسلمان (آلبانی، الجزایر، آذربایجان، بنگلادش، مصر، اندونزی، ایران، اردن، مراکش، پاکستان و ترکیه)، دوازده کشور سنتا ارتدوکس (نظیر روسیه و یونان)، یازده کشور با اکثریت کاتولیک آمریکای لاتین، چهار کشور آسیایی دارای ارزشهای چینی‌ـ‌کنفسیوسی، پنج کشور آفریقایی واقع در جنوب صحرای کبیر، بعلاوه ژاپن و هند را در برمی‌گیرد. برخلاف ادعای هانتینگتن مبنی بر برخورد دو تمدن غرب و اسلام، بررسی ارزشهای جهانی نشان می‌دهد که در این مرحله از تاریخ، دموکراسی از تصویری کاملا مطلوب در سراسر جهان برخوردار است. در هر یک از کشورها یکی پس از دیگری اکثریت قاطعی از مردم «داشتن یک نظام سیاسی دموکراتیک» را «خوب» و «بسیار خوب» تلقی می‌کنند. این نتایج حاکی از یک چرخش شگرف از دهه‌های 1930 و 1940 است، دهه‌هایی که در آنها رژیمهای فاشیستی در بسیاری از جوامع نظر مساعد مردم را کاملا به خود جلب کرده بودند، و برای چندین دهه نیز رژیمهای کمونیستی از حمایت گسترده برخوردار بودند. اما در دهه اخیر، دموکراسی تقریبا به تنها الگوی سیاسی با گیرایی جهانی، صرف‌نظر از نوع فرهنگ‌ها تبدیل شده است. به استثناء پاکستان بیشتر کشورهای اسلامی موضوع بررسی، برای دموکراسی ارج زیادی قائل هستند: در آلبانی، مصر، بنگلادش، آذربایجان، اندونزی، مراکش و ترکیه 92 تا 99 درصد مردم نهادهای دموکراتیک را تایید می‌کنند ـ‌حتی بیشتر از ایالات متحده با 89 درصد. با این وجود به همان‌اندازه که این نتایج ممکن است امیدوار کننده باشد،‌ تعریف زبانی از دموکراسی ضرورتا ثابت نمی‌کند که مردم در عمل از هنجارهای بنیادین دموکراتیک حمایت می‌کنند ـ‌یا اینکه رهبران‌شان به آنها اجازه داشتن نهادهای دموکراتیک را خواهند داد. اگرچه قوانین اساسی دولتهای خودکامه‌ای چون چین بر پذیرش ایده‌الهای دموکراتیک نظیر آزادی مذهب تاکید می‌کند، اما حاکمان در عمل آنها را انکار می‌کنند. در انتخابات سال 2000 ایران، کاندیداهای اصلاح‌طلب تقریبا سه چهارم کرسی‌های مجلس را از آن خود کردند، اما یک الیت تئوکراتیک هنوز عنان قدرت را در دست دارد. مطمئنا این گامی است در جهت درست در صورتی که بیشتر مردم یک کشور ایده دموکراسی را تایید کنند. اما این گرایش باید با ایستارهای اساسی عمیق‌تری چون اعتماد میان فردی و تحمل گروههای نامحبوب تکمیل شود ـ‌همچنین این ارزشها باید در نهایت توسط کسانی که ارتش و پلیس امنیتی را در اداره و کنترل خود دارند، پذیرفته شود. «بررسی ارزشهای جهانی» نشان می‌دهد که حتی بعد از به حساب آوردن تفاوتها در توسعه اقتصادی و سیاسی، حمایت از نهادهای دموکراتیک توسط مردم در جوامع مسلمان درست به همان میزان کسانی است که در جوامع غربی (یا دیگر جوامع) زندگی می‌کنند. برای مثال، اکثریت قاطعی از مردمی که در کشورهای غربی و اسلامی زندگی می‌کنند به دموکراسی به عنوان کارآمدترین شکل حکومت نمره بالایی می‌دهند، 68 درصد با این ادعاها که «دموکراسی‌ها بی‌حاصل» هستند،‌ همچنین «دموکراسی‌ها به کار حفظ نظم نمی‌آیند»، مخالف هستند. (تمام نواحی فرهنگی و کشورهای دیگر، به استثناء شرق آسیا و ژاپن بسیار انتقادی‌تر هستند). و همین میزان از پاسخ‌دهندگان در هر دو طرف این تقسیم‌بندی تمدنی (61 درصد) حکومت استبدادی را با قاطعیت رد می‌کنند، مخالفت خود را از وجود «رهبران پرقدرت» که هیچ «توجهی به پارلمان و انتخابات» ندارند، اعلام می‌کنند. جوامع اسلامی در مقایسه با جوامع غربی از اینکه مقامات مذهبی دارای نقش اجتماعی فعال باشند حمایت بیشتری می‌کنند، با این وجود این اولویت قائل شدن برای مقامات مذهبی در مقایسه با این مطلب که این مسئله بین غرب و بسیاری از جوامع کمتر سکولار دیگر در سراسر جهان به خصوص آفریقای جنوب صحرای کبیر و آمریکای لاتین یک شکاف به حساب می‌آید، کمتر بوده و تنها یک اختلاف فرهنگی بین غرب و اسلام است. برای مثال، شهروندان در برخی از جوامع اسلامی کاملا با این عبارت موافقند که «سیاستمدارانی که به خداوند ایمان ندارند دارای صلاحیت لازم برای تصدی امور دولتی نیستند» (88 درصد در مصر،‌83 درصد در ایران و 71 درصد در بنگلادش)، اما این عبارت در فیلیپین (71 درصد)، اوگاندا (60 درصد) و ونزوئلا (52 درصد) نیز از حمایت زیادی برخوردار است. حتی در ایالات متحده نیز در حدود دو پنجم مردم بر این باورند که منکران خدا شایسته تصدی امور دولتی نیستند. اما زمانی که مسئله برابری در جنسیت و آزادسازی جنسی مطرح می‌شود، شکاف فرهنگی بین اسلام و غرب بسیار ژرف و عمیق می‌شود. در مورد قائل شدن حقوق و فرصتهای برابر برای زنان ـ‌که از طریق مطرح کردن پرسشهایی چون آیا مردان در مقایسه با زنان رهبران سیاسی بهتری هستند، و یا اینکه آیا تحصیلات دانشگاهی برای پسران در مقایسه با دختران دارای اهمیت بیشتری است، ارزیابی شده، ـ‌کشورهای غربی و اسلامی به ترتیب 82 و 55 درصد را به خود اختصاص داده‌اند. جوامع اسلامی به ویژه نسبت به مسئله همجنس‌بازی، سقط جنین و طلاق کمتر نرمش نشان می‌دهند. این موارد بخشی از نشانه وسیع‌تر رواداری، اعتماد، کنش‌گرایی سیاسی و تاکید بر خودمختاری فردی که تشکیل دهنده «ارزشهای خود‌ـ‌نمایی» است، هستند. میزانی که یک جامعه بر این ارزشهای خود‌ـ‌نمایی تاکید می‌کند، به طرز شگفت‌انگیزی در ظهور و دوام نهادهای دموکراتیک تاثیر بسیار زیادی دارد. در میان تمام کشورهای مورد مطالعه بررسی ارزشهای جهانی، حمایت از برابری در جنسیت ‌ـ‌یک شاخص محوری در میزان رواداری و آزادی فردی‌ـ با سطح دموکراسی یک جامعه پیوند نزدیکی دارد. در هر دموکراسی باثباتی اکثریتی از مردم با این عقیده که «مردان در مقایسه با زنان، رهبران سیاسی بهتری هستند» مخالفند. در هیچ یک از جوامعی که در آنها کمتر از 30 درصد مردم این عقیده را رد می‌کنند (نظیر اردن، نیجریه و بلاروس) دموکراسی واقعی وجود ندارد. در چین، یکی از کشورهای با کمترین درجه دموکراسی جهان، اکثریتی از مردم موافقند که مردان در مقایسه با زنان رهبران سیاسی بهتری هستند، علی‌رغم اینکه خط‌مشی حزبی از مدتها پیش بر برابری جنسی تاکید داشته است (مائو‌زدونگ می‌گفت: «زنان نیمی از آسمان را حفظ می‌کنند»). در عمل زنان چینی جایگاه چندانی در قدرت واقعی ندارند و در محیط کار با تبعیض گسترده‌ای مواجه هستند. هند یک مورد بینابینی است. این کشور دارای یک دموکراسی پارلمانی با سابقه طولانی، قوه قضائیه مستقل و کنترل مدنی نیروهای مسلح است اما با وجود این، حاکمیت ضعیف قانون، بازداشتهای خودسرانه و قتلهای غیر قانونی خارج از قاعده، آن را خدشه‌دار می‌کند. وضعیت زنان در قانون اساسی تضمین شده، حتی ایندرا گاندی برای مدت پنج سال بر این کشور حکومت کرد، اما با این حال خشونت داخلی و فحشای تحمیلی در سراسر کشور هنوز متداول است و بر اساس بررسی ارزشهای جهانی، تقریبا 50 درصد مردم هند بر این باورند که حکومت باید تنها در دست مردان باشد. آن نحو که یک جامعه به مسئله همجنس‌بازی می‌نگرد، آزمون تورنسل خوب دیگری از تعهد نسبت به برابری عرضه می‌دارد. تحمل و رواداری نسبت به گروههای محبوب و محترم کار شاقی نیست. اما اگر کسی بخواهد در مورد میزان تحمل و رواداری واقعی یک کشور داوری کند، باید ببیند چه گروهی از نامحبوبیت بیشتری برخوردار است،‌ سپس بپرسد که آیا اعضای آن گروه باید مجوز برگزاری اجتماعات علنی، حق آموختن در مدارس، و کار در حکومت را داشته باشند یا خیر. امروزه، نسبتا افراد کمی نسبت به دیگر طبقات، نژادها و مذاهب اعلام انزجار کرده و عداوت می‌ورزند، اما رد و انکار همجنس‌بازی بسیار گسترده و متداول است. در پاسخ به پرسش بررسی ارزشهای جهانی در باب اینکه آیا همجنس‌بازی قابل توجیه است یا خیر، تقریبا نیمی از جمیت جهان اظهار می‌دارند «به هیچ وجه». اما مانند مورد برابری جنسی این نحوه نگرش مستقیما با سطح دموکراسی یک کشور تناسب دارد. در میان حکومتهای خودکامه و حکومتهای دموکراتیک‌نما، انکار همجنس‌بازی بسیار زیاد است: در مصر و بنگلادش 99 درصد، در ایران 94 درصد، در چین 92 درصد، و در هند 71 درصد. بر عکس این ارقام در میان دموکراسی‌های باثبات بسیار پایین‌تر است: در ایالات متحده 32 درصد، در کانادا 26 درصد، در بریتانیا 25 درصد و در آلمان 19 درصد. جوامع اسلامی نسبت به جهت‌گیری جنسی و برابری در جنسیت نه یگانه و منحصر به فرد و نه یکپارچه هستند. بسیاری از جمهوری‌های شوروی سابق مانند بیشتر جوامع اسلامی هستند. اما به طور کلی جوامع اسلامی در این خصوص نه تنها پشت‌سر غرب بلکه پشت‌سر تمام جوامع دیگر قرار دارند. شاید با معنادارتر باشد،‌ ارقامی که این شکاف را بین غرب و اسلام نشان می‌دهند، ‌در میان گروههای سنی جوان‌تر بیشتر است. این مسئله نشان می‌دهد که نسلهای جوان‌تر در جوامع غربی در مقایسه با پیشینیان خود به تدریج مساوات‌طلب‌تر شده‌اند، اما نسلهای جوان‌تر در جوامع اسلامی تقریبا به همان میزان پدران و پدر بزرگان خود سنتی باقی مانده‌اند که این امر شکاف فرهنگی روبه‌تزایدی (غرب و اسلام) را موجب شده است. برخورد برداشت‌ها «مردم کشورهای اسلامی خواهان و سزاوار همان آزادی‌ها و فرصتهایی هستند که مردم دیگر کشورها از آن برخوردارند»،‌ این سخن را جورج بوش در نطقی در وست پوینت در تابستان گذشته بیان کرد. حق با اوست. هر گونه ادعای «برخورد تمدنها» بر پایه اهداف سیاسی بنیادا متفاوتی که جوامع غربی و اسلامی دنبال می‌کنند، حاکی از بیش از حد ساده کردن و نادیده گرفتن شواهد است. حمایت از آرمان دموکراسی به طرز شگفت‌انگیزی در میان عموم مسلمانان گسترده است، حتی آنهایی که در جوامع اقتدارگرا و خودکامه زندگی می‌کنند. با این وجود هانتینگتن در این ادعا که تفاوتهای فرهنگی اهمیت تازه‌ای پیدا کرده‌اند و خطوط نقصان منازعه آینده را تشکیل خواهند داد، درست می‌گوید. اگرچه تقریبا کل جهان در حرف و زبانا از دموکراسی حمایت می‌کنند، اما هنوز بر سر ارزشهای خود‌ـ‌نمایی ـ‌نظیر رواداری اجتماعی،‌ برابری جنسی، آزادی بیان و اعتماد میان فردی‌ـ که برای دموکراسی بسیار حائز اهمیت است، هیچ اجماع جهانی‌ای وجود ندارد. امروزه این ارزشهای متفاوت و ناهمگون برخورد واقعی بین جوامع اسلامی و غرب را تشکیل می‌دهند. اما توسعه اقتصادی کمابیش در همه جوامع موجب تغییر و دگرگونی در طرز تلقی‌ها می‌شود. به خصوص اینکه مدرن‌سازی تغییرات نظام‌مند و قابل پیش‌بینی‌ای را الزام‌آور می‌کند: صنعتی شدن، زنان را به نیروی کار حقوق‌بگیر تبدیل می‌کند و به طرز شگرفی از نرخ باروری می‌کاهد. زنان با سواد می‌شوند و شروع می‌کنند به مشارکت در حکومت انتخابی، اما هنوز نسبت به مردان دارای قدرت بسیار کمتری هستند. سپس مرحله پسا‌صنعتی، چرخش دیگری را به سمت برابری بیشتر جنسی موجب می‌شود به طوری که زنان در این مرحله به سمت کسب نقشهای مدیریتی با موقعیت بالاتر اقتصادی پیش می‌روند و در میان گروههای انتخابی و انتصابی نفوذ و قدرت سیاسی به دست می‌آورند. از این رو جوامع اسلامی نسبتا صنعتی‌شده نظیر ترکیه، نسبت به برابری در جنسیت و آزادسازی جنسی دارای همان دیدگاههایی هستند که دیگر دموکراسی‌های جدید دارند. حتی در دموکراسی‌های باثبات، دگرگونی در طرز‌تلقی‌ها ـ‌و در نهایت طرز‌تلقیها نسبت به دموکراسی به نظر می‌رسد که با مدرن‌سازی پیوند نزدیک داشت. زنان تقریبا تا سال 1920 در بیشتر جوامع از حیث تاریخی پروتستان و در بسیاری از جوامع اروپای کاتولیک تا بعد از جنگ جهانی دوم نتوانستند حق رای بدست بیاورند. در سال 1945 تنها 3 درصد اعضای پارلمان‌ها در سراسر جهان را زنان تشکیل می‌دادند. این رقم در سال 1965 به 8 درصد، در سال 1985 به 12 درصد، و در سال 2002 به 15 درصد رسید. ایالات متحده نباید انتظار داشته باشد که در جهان اسلام به سادگی از طریق وادار کردن کشورها به اقتباس مظاهر حکومت دموکراتیک، نظیر برگزاری انتخابات و برپایی پارلمان دموکراسی به وجود بیاورد. همچنین انتظار اینکه دموکراسی‌های در شرف تکوین خاورمیانه موجی از اصلاحات را موجب خواهند شد ـ‌یادآور دگرگونی‌های بنیادین مخملینی که در آخرین روزهای جنگ سرد، شرق اروپا را در نوردید‌ـ واقع‌بینانه نیست. تعهد واقعی به اصلاحات دموکراتیک از طریق اراده تخصیص منابعی که برای ترویج توسعه انسانی در جهان اسلام ضروری است، سنجیده خواهد شد. فرهنگ تاثیر بلند مدتی بر نحوه تحول جوامع دارد. اما بدون شک تقدیر نیست. نیاز به آگاهی بیشتر؟ هانتینگتن مقاله بحث‌برانگیز 1993 خود را توسعه داد و تحت عنوان «برخورد تمدنها و مشاهده نظم جهانی» (نیویورک: سایمون و شوستر، 1996) به یک کتاب تبدیل کرد. در میان نویسندگانی که ادعای هانتینگتن را مبنی بر اینکه اسلام با ارزشهای دموکراتیک ناسازگار است، مورد تردید قرار داده‌اند می‌توان از شخصیتهایی نام برد از جمله ادوارد سعید که نظریه برخورد تمدنها را به عنوان تلاشی برای احیای دوگانگی جهانی «خیر و شر» که در دوران جنگ سرد رواج داشت، تقبیح می‌کند («برخورد جهالت‌ها»، The Nation ،22 اکتبر، 2001)، جان وال و جان اسپوزیتو، که استدلال می‌کنند «میراث اسلامی در بردارنده مفاهیمی است که بنیانی برای مسلمانان معاصر درجهت ایجاد الگوهای اصیل اسلامی از دموکراسی فراهم می‌کنند» («گوهر دموکراتیک اسلام»، فصلنامه Middle East، سپتامبر 1994)، و ری تکی که تلاشهای متفکران مسلمان معاصر در مشروعیت‌بخشی به مفاهیم دموکراتیک از طریق تفسیر مجدد متون و سنتهای اسلامی را برمی‌شمرد، («نوآوریهای ایمان‌ـ‌محور»، Foreign Policy، نوامبر/دسامبر 2001). مرور اجمالی طرح همکاری خاورمیانه‌ای دولت بوش، شامل نسخه کاملی از سخنرانی کالین پاول وزیر امور خارجه در باب اصلاحات سیاسی و اقتصادی در جهان عرب در وب‌سایت دپارتمان stzxcvbnate ایالات متحده وجود دارد. مرینا اوتاوای، توماس کروترز، امی‌هو تورن و دانیل برومبرگ در «سراب دموکراسی در خاورمیانه» (واشنگتن، 2002) از آنهایی که معتقدند واژگون شدن رژیم عراق می‌تواند زلزله‌ای دموکراتیک در جهان عرب بوجود آورد، انتقاد نیش‌داری می‌کنند. در یک نظرسنجی از چهار هزار عرب، جیمز زوگبای دریافت که زمانی که از مردم پرسیده شد تا اولویتهای شخصی خود را طبقه‌بندی کنند، به طور کلی «حقوق مدنی و فردی» بالاترین امتیاز را کسب کرد (آنچه عربها فکر می‌کنند: ارزشها، باورها و علایق، واشنگتن: زوگبای، بین‌الملل 2002). یک نظرسنجی که در وب‌سایت مرکز تحقیق پیو (pew) راجع به مردم و رسانه‌ها، در دسترس قرار دارد («درمیان کشورهای ثروتمند … ایالات متحده در پذیرش مذهب تک است»، 19 دسامبر 2002) نشان می‌دهد که نظر آمریکاییان در باب مذهب و ایمان به آنهایی که در کشورهای در حال توسعه به سر می‌برند نزدیک‌تر است تا آنهایی که در کشورهای توسعه یافته زندگی می‌کنند. وب‌سایت «بررسی ارزشهای جهانی» اطلاعات قابل توجهی درباره این بررسی، شامل پیشینه روش‌شناسی، یافته‌های کلیدی و متن پرسشنامه‌ها در اختیار می‌گذارد. تکرار دوم ای‌تی‌کرنی (نمایه جهانی شدن، مجلهForeign Policy ، ژانویه/فوریه 2002) یک رابطه بسیار قوی بین سنجش بررسی ارزشهای جهانی از «سعادت و رفاه فردی» و سطح ادغام جهانی یک جامعه کشف می‌کند. برای ارتباط با وب‌سایتهای مربوطه، دسترسی به آرشیو Foreign Policy ، و نمایه‌ای کامل از مقالات مربوط به سیاست خارجی، رجوع کنید به www.foreignpolicy.com میزان تایید ارزشهای سیاسی و اجتماعی در جوامع غربی و اسلامی غربی اسلامی عملکرد دموکراتیک 68/0 68/0 ایده‌الهای دموکراتیک 86/0 87/0 رهبران پرقدرت 61/0 61/0 رهبران مذهبی 62/0 39/0 برابری جنسی 82/0 55/0 طلاق 60/0 35/0 سقط جنین 48/0 25/0 همجنس‌بازی 53/0 12/0 منبع: بررسی ارزشهای جهانی، نمونه‌برداری 2001-1995 این نمودار برگرفته از پاسخهایی است که به مسائل سیاسی و اجتماعی در بررسی ارزشهای جهانی داده شده است. درصدها نشان می‌دهد که پاسخ‌دهندگان تا چه میزان با عبارات و پرسشهای زیر موافق/مخالف و یا آنها را تایید/رد می‌کنند. عملکرد دموکراتیک • دموکراسی‌ها بی‌حاصل هستند و حاشیه‌روی و پرداختن به مسائل هیچ و پوچ در آنها زیاد است. (شدیدا مخالف) • دموکراسی‌ها برای حفظ نظم مناسب نیستند. (شدیدا مخالف) ایده‌الهای دموکراتیک • دموکراسی ممکن است مشکلاتی داشته باشد اما با این حال بهتر از دیگر شکلهای حکومت است. (کاملا موافق) • رضایت از داشتن نظام سیاسی دموکراتیک. (کاملا موافق) رهبران پرقدرت • رضایت از داشتن نخبگانی، نه حکومت، که بر اساس آنچه خود فکر می‌کنند برای کشور بهتر است تصمیم‌گیری می‌کنند. (شدیدا مخالف) • رضایت از داشتن رهبری پرقدرت که اصلا توجهی به پارلمان و انتخابات ندارد. (شدیدا مخالف) رهبران مذهبی • سیاستمدارانی که به خداوند ایمان ندارند برای تصدی مشاغل دولتی مناسب نیستند. (شدیدا مخالف) • اگر افراد بیشتری که دارای باورهای مذهبی هستند متصدی امور دولتی باشند، برای (این کشور) بهتر است. (شدیدا مخالف) برابری جنسی • به طور کلی مردان در مقایسه با زنان رهبران سیاسی بهتری هستند. (شدید مخالف) • زمانی که شغل کمیاب است، مردان برای تصدی شغلها نسبت به زنان حق بیشتری دارند. (شدیدا مخالف) • تحصیل دانشگاهی برای پسران در مقایسه با دختران از اهمیت بیشتری برخوردار است. (شدیدا مخالف) • یک زن برای اینکه کامل باشد باید بچه بیاورد. (شدیدا مخالف) • اگر یک زن بخواهد بچه داشته باشد و به تنهایی والده او باشد و در عین حال نخواهد یک رابطه دائمی با یک مرد داشته باشد، آیا شما تایید می‌کنید یا رد؟ (شدیدا مخالف) طلاق • طلاق همیشه قابل توجیه است، اصلا قابل توجیه نیست، یا چیزی بینابین. (سطح بالایی از رواداری برای طلاق) سقط جنین • سقط جنین همیشه قابل توجیه است، هرگز قابل توجیه نیست، یا چیزی بینابین. (سطح بالایی از رواداری برای سقط جنین) همجنس‌بازی • همجنس‌بازی همیشه قابل توجیه است، هرگز قابل توجیه نیست، یا چیزی بینابین. (سطح بالایی از رواداری برای همجنس‌بازی). رونالد انگلهارت مدیر برنامه مرکز مطالعات سیاسی در موسسه پژوهش اجتماعی دانشگاه میشیگان است و «بررسی ارزشهای جهانی» را سرپرستی می‌کند. پیپا نوریس مربی McGuire در سیاستهای تطبیقی در دانشکده سیاسی جان.اف.کندی دانشگاه هاروارد است. آنها نویسندگان «موج در حال ظهور: برابری جنسی و دگرگونی فرهنگی در سراسر جهان» (نیویورک، انتشارات دانشگاه کمبریج، 2003) هستند.